کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بنگاه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بنگاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹بنگه› bongāh ۱. خانه.۲. انبار.۳. جای دادوستد.۴. سازمان؛ مؤسسه.
-
جستوجو در متن
-
بنگه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] bongah = بنگاه
-
بیمه گذار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) bimegozār کسی که جان یا مال خود را در نزد شرکتها یا بنگاههای بیمه، بیمه میکند.
-
تحصیلدار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] tahsildār کسی که مٲمور جمع کردن طلبها و درآمدهای یک اداره یا بنگاه است.
-
آدرس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: adresse] 'ādres ۱. نشانی شخص یا اداره و بنگاه.۲. نوشتهای که حاوی نشانی یک محل باشد.
-
ترازنامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (اقتصاد) tarāznāme سیاههای که بنگاهها در آخر سال مینویسند و دارایی و بدهی خود را در آن معین میکنند؛ بیلان.
-
آرشیو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: archives] 'āršiv ۱. جایی که اسناد ادارات دولتی یا بنگاههای ملی نگهداری میشود.۲. مجموعۀ اوراق، اسناد و مدارک که آنها را در جای مخصوص نگه دارند؛ بایگانی.
-
بایگانی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) bāy[e]gāni ۱. عمل بایگان؛ ضبط.۲. (اسم) جایی که نامهها و اسناد ادارات دولتی یا بنگاههای ملی نگهداری میشود؛ آرشیو.
-
حسابداری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] hesābdāri ۱. عمل منظم نگهداشتن حسابها.۲. (اسم) شعبهای در یک اداره یا مؤسسه که به حسابهای آن اداره یا بنگاه رسیدگی میکند.
-
انگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از انگلیسی: ink؟] 'ang ۱. نشانی و علامت یک بنگاه که بر روی محمولههای تجاری نوشته میشود.۲. [مجاز] تهمت.۳. (قید) [عامیانه] مستقیم؛ درست: انگ آمد جلویِ من نشست.
-
آژانس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: agence] 'āžāns ۱. بنگاهی که به نمایندگی از سوی بنگاهها و مؤسسات دیگر، خدماتی را انجام میدهد: آژانس بیمه، آژانس خبری.۲. مؤسسهای که پس از تلفن مشتری، اتومبیل با راننده در اختیار او قرار میدهد؛ تاکسی تلفنی.
-
انحلال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'enhelāl ۱. از میان رفتن و برچیده شدن یک اداره یا بنگاه؛ برچیدگی.۲. (شیمی) حل شدن مادهای در حلال، مثل حل شدن قند یا نمک در آب.۳. [قدیمی] گشوده شدن گره.۴. [قدیمی] باز شدن.
-
فانید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از فارسی: پانیذ] ‹فانیذ، پانیذ، پانید› [قدیمی] fānid ۱. قند سفید.۲. شکر: ◻︎ ز بنگاه حاتم یکی پیرمرد / طلب ده درمسنگ فانید کرد (سعدی۱: ۹۲).۳. شیرۀ نیشکر.۴. شکر سرخ.
-
سازمان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) sāz[e]mān ۱. مجموع کارمندان، دستگاهها و شعب یک اداره یا بنگاه که به دستیاری همدیگر کارهای خود را با نظموترتیب انجام بدهند؛ تشکیلات.۲. طرز ساخت.۳. نظموترتیب.〈 سازمان دادن: (مصدر متعدی) نظموترتیب دادن.