کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بند کفش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
زبان بند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) zabānband نوعی عزائم و افسون که زبان کسی را میبندند تا چیزی نگوید و مخالفت نکند.〈 زبانبند خرد: [قدیمی، مجاز] شراب؛ می؛ باده: ◻︎ ساقی به میان آر زبانبند خرد را / کاین هرزهدرا صحبت ماقال برآورد (صائب: ۵۷۶).
-
ساق بند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] sāqband ۱. نوار نخی یا پشمی که بر ساق پا ببندند.۲. (ورزش) محافظی از جنس پلاستیک یا فلز سبک که ورزشکاران، و بهویژه فوتبالیستها، در جلوی ساقهای پا میبندند.
-
شاخچه بند
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) šāxčeband ویژگی آنکه به دیگری افترا و تهمت ببندد؛ تهمتبند.
-
شاش بند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) (پزشکی) šāšband مرضی که بهسبب آن بول از مجرای ادرار خارج نمیشود و مریض نمیتواند ادرار کند.
-
سینه بند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) sineband سینهپوش؛ پارچهای که بر روی سینه ببندند.
-
میان بند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] miyānband کمربند؛ آنچه به کمر ببندند.
-
پیرایه بند
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی] pirāyeband ۱. آنکه پیرایه بندد.۲. پیرایشگر.
-
پیش بند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) pišband پارچهای که هنگام کار کردن جلو سینه و دامن خود میبندند؛ پیشدامن.
-
چل بند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹چهلبند› [قدیمی] čelband نوعی لباس مخصوص رقاصان با دامن چیندار و ریشههای بسیار که از پارچههای رنگارنگ دوخته میشود؛ دامن.
-
چهل بند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [منسوخ] čehelband =چلبند
-
راه بند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) rāhband ۱. راهدار و باجگیر.۲. دزد راهزن.
-
شیرازه بند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) širāzeband صحّاف که کتاب را تهدوزی میکند و شیرازه میبزند؛ شیرازهزن؛ شیرازهکش.
-
شکسته بند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) (پزشکی) šekasteband کسی که استخوانهای شکستۀ بدن را میبندد و معالجه میکند؛ آروبند.
-
شکم بند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) šekamband کمربند پهنی از جنس پارچۀ ضخیم که برای جلوگیری از بزرگ شدن شکم میبندند.
-
شده بند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) ‹شدهوند› [قدیمی] šodeband ۱. خبرنگار؛ وقایعنگار.۲. تاریخنویس؛ شدهنگار.