کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بندگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بندگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) bandegi ۱. بنده بودن.۲. عبادت؛ پرستش.
-
جستوجو در متن
-
استرقاق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'esterqāq به بندگی گرفتن.
-
بردگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) bardegi غلامی؛ بندگی.
-
پایین پرستی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] pāy(')inparasti بندگی؛ خدمتکاری.
-
رقیت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: رقّیـّة] reqqiy[y]at بردگی؛ بندگی.
-
استعباد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'este'bād به کسی را بندۀ خود کردن؛ به بندگی گرفتن.
-
تعبد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] ta'abbod بندگی کردن؛ به عبادت پرداختن؛ پرستش کردن.
-
پرستش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) parasteš ۱. بندگی.۲. نیایش؛ عبادت.
-
پرستندگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) parastandegi ۱. بندگی.۲. عبادت.۳. [قدیمی] خدمتکاری.
-
عتاق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'etāq آزاد شدن بنده؛ خارج شدن بندۀ زرخرید از قید بندگی.
-
چاکری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) čākeri نوکری؛ بندگی: ◻︎ چنین داد پاسخ که من چاکرم / اگر چاکری را خود اندرخورم (فردوسی: ۲/۵۲).
-
عباد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ عابد] [قدیمی] 'obbād = عابدعبادت١. پرستیدن خدا.٢. [قدیمی] بندگی کردن؛ پرستش کردن.
-
عبودیت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: عبودیَّة] 'obudiyyat ۱. بندگی کردن؛ پرستش کردن.۲. [مجاز] چاکری و خدمتگزاری کردن؛ خدمت.
-
غلامی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] qolāmi ۱. حالت و وضع غلام بودن.۲. [مجاز] فرمانبرداری.۳. غلام بودن؛ بندگی؛ بردگی.