کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بنده وار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بنده وار
فرهنگ فارسی عمید
(قید، صفت) [قدیمی] bandevār بندهمانند؛ مانند بنده.
-
واژههای مشابه
-
بنده پرور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] bandeparvar ۱. = بندهنواز۲. (اسم) از نامهای خداوند.
-
بنده نواز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) bandenavāz کسی که با زیردستان خود با مهربانی رفتار کند.
-
شکم بنده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی، مجاز] šekambande شکمپرست؛ شکمخواره؛ پرخور: ◻︎ شکمْ بندِ دست است و زنجیر پای / شکمبنده نادر پرستد خدای (سعدی۱: ۱۴۷).
-
جستوجو در متن
-
وار
فرهنگ فارسی عمید
(پسوند) ‹واره› vār ۱. مثل؛ مانند؛ شبیه: مردوار، بزرگوار، بندهوار، دیوانهوار، دایرهوار.۲. دارنده: امیدوار، سوگوار.۳. لایق: شاهوار.۴. به اندازۀ باری که حیوان میتواند حمل کند (در ترکیب با کلمۀ دیگر): شتروار، خروار.۵. (اسم) [قدیمی] زمان؛ نوبت.
-
پسوند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پساوند› (ادبی) pasvand در دستور زبان، حروفی که در آخر بعضی کلمات افزوده میشود و در معنی آنها تصرف میکند، مانند «وار» در کلمات بندهوار، پریوار، شاهوار و «ین» در کلمات زرین، سیمین، نمکین و «بان» در کلمات باغبان، دربان، دشتبان