کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بندرگاه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بندرگاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) bandargāh جای لنگر انداختن کشتی در کنار دریا یا بندر؛ بندر.
-
جستوجو در متن
-
فرضه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: فُرضَة، جمع: فُرَض] [قدیمی] forze ۱. محل عرضۀ کالا.۲. بندرگاه.
-
بارانداز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) bār[']andāz ۱. جای بار انداختن.۲. قسمتی از ساحل یا بندرگاه که در آنجا کشتیها بارهای خود را خالی میکنند؛ بارافکن.۳. [قدیمی] جایی که کاروان فرود بیاید.
-
بندر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [جمع: بَنادِر] bandar ۱. جایی در کنار دریا که محل توقف، بار انداختن، یا بارگیری کشتیها است؛ بندرگاه.۲. هر شهری که در کنار دریا باشد.〈 بندر آزاد: بندری در یک کشور که ورود و خروج و باراندازی و بارگیری برای کشتیهای سایر کشورها در آنجا آزاد...
-
فانوس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [یونانی، جمع: فوانیس] fānus نوعی چراغ محفظهدار و معمولاً نفتسوز و قابل حمل.〈 فانوس خیال: ‹فانوس خیالی› [قدیمی] نوعی چراغ که در جلو آن اشیایی نگه میداشتند تا تصویر آنها بر روی پرده بیفتد؛ فانوس خیالانگیز؛ فانوس گردان: ◻︎ این چرخ فلک ک...