کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بنایی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
سرز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] sarz مالۀ بنایی.
-
تنبیده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) [قدیمی] tambide بنایی که سقف و دیوارهای آن بر روی هم فروریخته.
-
ژیپس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: gypse] (زمینشناسی) žips نوعی کانی آبدار گچ که از آن گچ بنّایی به دست میآورند.
-
خانقاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: خانِقاه، معرب، مٲخوذ از فارسی: خانگاه] ‹خانقه، خانجاه› xān[e]qāh بنایی برای عبادت، ریاضت، اجتماع، سماع، و زندگی درویشان و صوفیان.
-
تنبنده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی] tambande ۱. لرزنده.۲. جنبنده.۳. بنایی که در حال فروریختن باشد.
-
تیمچه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [سُغدی. فارسی، مصغرِ تِیم] timče بنایی شبیه کاروانسرایی کوچک، شامل چند دکان یا حجره که بازرگانان در آنجا دادوستد کنند.
-
قبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: قبَّة، جمع: قِباب و قُبَب] qobbe بنایی که سقف آن گرد و برآمده باشد.〈 قبهٴ خضرا: [قدیمی، مجاز] آسمان.
-
چهل ستون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ‹چلستون› čehelsotun ۱. عمارتی که چهلستون داشته باشد.۲. [مجاز] بنایی که ستونهای بسیار داشته باشد.
-
والادگر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] vālādgar بنّایی که دیوار گلی چینهچینه میسازد؛ بنّا؛ معمار.
-
انداوه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹اندایه› [قدیمی] 'andāve ۱. ماله؛ مالۀ بنایی که با آن گل یا گچ به دیوار میمالند.۲. شکوه؛ شکایت.
-
برز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: varz] ‹ورز، برزه› [قدیمی] barz ۱. کار؛ عمل.۲. (اسم مصدر) کشت؛ زراعت.۳. مالۀ بنایی.۴. مالۀ کشاورزی.
-
بقعه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: بقعَة، جمع: بِقاع] boq'e ۱. بنایی که بر بالای آرامگاه ائمه و بزرگان ساخته میشود.۲. [قدیمی] ناحیه.۳. [قدیمی] خانه.۴. [قدیمی] خانقاه؛ صومعه.
-
کاشی کاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) kāšikāri ۱. نصب کردن آجر کاشی در ساختمانها؛ شغل و عمل کاشیکار.۲. ویژگی بنایی که در آن کاشی نصب شده.
-
دستگرد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: dastkart] ‹دستجرد› [قدیمی] dastgerd ۱. قریه.۲. زمین و ملک زراعتی.۳. ‹دسکره› بنایی کوشکمانند که بر گرد خانهها باشد.
-
شاغول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹شاهول› šāqul گلولۀ فلزی آویخته به نخ که در بنّایی برای امتحان کردن کجی یا راستی پایه و دیوار به کار میبرند.