کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بلک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بلک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] balak = سیاکوتی
-
بلک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] belak ۱. تحفه؛ ارمغان؛ سوغات.۲. نوبر.۳. هرچیز تازه و نو؛ طرفه.
-
بلک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] belk شعله و شرارۀ آتش.
-
بلک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] bolok چشم درشت و برآمده.
-
بلک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ballak کشاورزی که بهتنهایی برای خود کار میکند و کارش زراعت دیم یا صیفیکاری است؛ بلککار.
-
جستوجو در متن
-
سیاکوتی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹سیاکوتیل› (زیستشناسی) siyākuti درختچهای از تیرۀ گلسرخیان با شاخههای انبوه و خاردار و برگهای سبز تیره که گلهای آن در طب بهعنوان مقوی قلب و ضد تشنج بهصورت دمکرده یا پودر به کار میرود؛ کومار؛ کورچ؛ کویچ؛ مارخ؛ بلک؛ ولک؛ ولیک؛ سرخولیک؛...