کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بلوط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بلوط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: balūt] (زیستشناسی) balut ۱. درختی جنگلی با چوبی سخت و میوهای بیضیشکل که مصرف خوراکی دارد.۲. میوۀ این درخت.〈 بلوط دریایی: (زیستشناسی) = توتیا
-
واژههای مشابه
-
شاه بلوط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) šāhbalut درختی جنگلی با برگهای بیضی نوکتیز که میوهاش مصرف دارویی دارد.
-
جستوجو در متن
-
سندیان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (زیستشناسی) [قدیمی] sendiyān بلوط؛ درخت بلوط.
-
دارمازو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] dārmāzu درخت بلوط.
-
مازو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹مازوج› (زیستشناسی) māzu ۱. = بلوط۲. مادهای با مصرف دارویی و صنعتی که از ترشح یکی از انواع بلوط بهدست میآید و بر اثر گزش حشرهای بهصورت کروی درمیآید.
-
بلندمازو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) bolandmāzu درختی از خانوادۀ راش که از انواع بلوط است؛ سیاهمازو.
-
کمادریوس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از یونانی] ‹قامادریوس، خامادریوس› (زیستشناسی) [قدیمی] kamādaryus گیاهی با برگهای ریز شبیه برگ بلوط، طعم بسیارتلخ، گلهای ریز و بنفش، و ریشۀ ارغوانیرنگ که بیشتر در سنگلاخها میروید؛ بلوطالارض.
-
زان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (زیستشناسی) zān درختی از خانوادۀ بلوط که دانه و چوب آن در صنعت کاربرد دارد؛ درخت راش.
-
جیدار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) jidār ۱. (زیستشناسی) درختی کوچک و بوتهمانند با برگهایی شبیه برگ بلوط که قرمزدانه در آن تولید میشود.۲. = قرمزدانه
-
دروبطارس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از یونانی] (زیستشناسی) [قدیمی] darubetāres گیاهی از نوع سرخس با برگهای دراز و طعم تند و تلخ که بر درخت بلوط کهنه میروید و به آن میپیچد که در طب به کار میرود.
-
ضرم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (زیستشناسی) [قدیمی] zo(e)rm ۱. درختی خوشبو؛ با میوۀ مانند بلوط و شکوفۀ شبیه شکوفۀ سعتر.۲. اسطوخودوس.
-
غاریقون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از یونانی] ‹اغاریقون› (زیستشناسی) qāriqun نوعی قارچ که بر روی تنه یا درون بعضی درختان کهنه و سالخورده و پوسیده مانند درخت بلوط و انجیر میروید. در طب برای معالجۀ امراض معده، کبد، سپرز، قولنج، و دفع سم به کار میرود.
-
جوز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: جَوز، معرب، مٲخوذ از فارسی: گوز] (زیستشناسی) jo[w]z گردو.〈 جوز بوا: [قدیمی] = 〈 جوز بویا〈 جوز بویا: ‹جوز بویه، جوز بو› (زیستشناسی)۱. میوهای که در غلافی مانند غلاف بلوط جا دارد و در طب به کار میرود.۲. درخت این میوه که ب...