کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بلند و کوتاه کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
پیشانی بلند
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] pišāniboland خوشاقبال؛ خوشطالع؛ نیکاختر.
-
جستوجو در متن
-
کوتاه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: kōtāh] ‹کوته› kutāh ۱. کوچک.۲. کماستمرار.۳. کمارتفاع.۴. [مقابلِ بلند] کسی یا چیزی که بلندیش از نوع خود او کمتر باشد.۵. مختصر.۶. اندک؛ کم.〈 کوتاه آمدن: (مصدر لازم) [مجاز]۱. کوتاه شدن.۲. به کوتاهی پرداختن.۳. خودداری از دنبال کردن ن...
-
اختصار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'extesār مختصر کردن؛ کوتاه کردن.
-
بلدرچین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] (زیستشناسی) belderčin پرندهای با بالهای کوتاه، منقار کوچک، و صدای بلند؛ کَرَک.
-
سخن کوتاه
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله) soxankutāh کلمۀ تقلیل مانند باری، القصه، خلاصه، که در مقام کوتاه کردن سخن میگویند و با گفتن آن سخن را مختصر میکنند.
-
تنحنح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tanahnoh صدا از سینه درآوردن؛ صاف کردن سینه و گلو که صدا روشن و صاف بیرون بیاید؛ پاک کردن گلو با بازدم کوتاه و شدید.
-
موجز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: موجَز] muje(a)z مختصر؛ کوتاه؛ کلام کوتاه و مختصر.
-
ایجاز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی، مقابلِ اطناب] 'ijāz ۱. کوتاه کردن سخن.۲. اختصار و کوتاهی کلام.۳. (ادبی) در معانی، آوردن معنی بسیار در لفظ اندک.۴. [قدیمی] مختصر کردن
-
اقتصار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'eqtesār ۱. کوتاه کردن.۲. به کوتاهی پرداختن.۳. اکتفا کردن.
-
طراد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] terād ۱. نیزۀ کوتاه.۲. (اسم مصدر) حمله کردن.
-
اسموکینگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: smoking] 'esmoking نوعی کت و شلوار مردانه معمولاً سیاهرنگ که کت آن از پشت بلند و از جلو کوتاه است و در شبنشینیها پوشیده میشود.
-
پونز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: punaise] punez میخ کوتاه فلزی که ته آن پولک دارد و برای نصب کردن کاغذ و مانند آن به دیوار و سطوح دیگر به کار میرود.
-
مختصر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] moxtasar ۱. کم؛ ناچیز.۲. کوتاه؛ مجمل.۳. حقیر؛ ناچیز.۴. (اسم) مطلب کوتاه و مجمل.
-
چنگک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) čangak ۱. میلۀ کوتاه فلزی سرکج برای آویختن یا گرفتن چیزی؛ قلاب؛ آکج؛ کجک.۲. وسیلهای در کشاورزی با دستۀ بلند که در انتهایش میلهای کوتاه و خمیده قرار دارد.۳. قلاب ماهیگیری.