کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بلغنده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بلغنده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹بلغند، بلغده، بلغد› [قدیمی] bolqonde ۱. ویژگی چیزهایی که روی هم نهاده شده است؛ تودهشده.۲. بسته.۳. (اسم) بستۀ قماش؛ بقچه؛ رزمه: ◻︎ راه باید برید و رنج کشید / کیسه باید گشاد و بلغنده (سوزنی: ۸۷).۴. (اسم) لنگۀ بار.
-
جستوجو در متن
-
بلغد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] bolqad = بلغنده
-
بلغده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] bolqade = بلغنده