کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بلبلة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بلبله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: بلبلَة] [قدیمی] balbale ۱. برانگیختن.۲. گروهی را به هیجان آوردن و در آنها ایجاد اندوه کردن.۳. درهم و مخلوط شدن لسانها.۴. فاسد شدن آرا.۵. (اسم) سختی.۶. (اسم) اندوه.
-
بلبله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: بلبلَة، مٲخوذ از فارسی: بلبل؟] [قدیمی] bolbole نوعی ظرف لولهدار شراب که هنگام ریختن می صدایی از آن خارج میشد: ◻︎ شده بلبله بلبل انجمن / چو کبک دری قهقهه در دهن (نظامی۵: ۸۹۳).
-
جستوجو در متن
-
جوشک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹چوشک› [قدیمی] jušak کوزۀ کوچک لولهدار؛ بلبله.
-
چوشک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹جوشک› [قدیمی] čušak کوزۀ کوچک لولهدار؛ بلبله.
-
بلبل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) bolbol ۱. (زیستشناسی) پرندهای خوشآواز و به اندازۀ گنجشک با پشت قهوهای و شکم خاکستری.۲. [قدیمی] = بلبله
-
بلبلی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به بلبل) bolboli ۱. مربوط به بلبل: سوت بلبلی.۲. (اسم) [قدیمی] = بُلبله: ◻︎ تو ای میگسار از می زابلی / بپیمای تا سر یکی بلبلی (فردوسی۴: ۴۰۵).
-
چمانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] čamāne ۱. ظرفی که در آن شراب میخورند؛ پیاله؛ ساغر؛ جام: ◻︎ همچو بلبل لحن و دستانها زنند / چون لبالب شد چمانه و بلبله (ناصرخسرو: ۲۸۱).۲. کدویی که در آن شراب کنند.۳. حیوان؛ جانور: ◻︎ چه لافی که من یک چمانه بخوردم / چه فضل است پس مر تو ر...