کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بلا اسم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
نازله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: نازلَة، جمع: نوازل] [قدیمی] nāzele بلا؛ مصیبت.
-
محنت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: محنة، جمع: محن] mehnat بلا؛ سختی؛ رنج.
-
ابتلا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: ابتلاء] 'ebtelā ۱. در بلا افتادن؛ دچار شدن به بیماری.۲. (اسم) گرفتاری؛ رنج؛ سختی.
-
تصدق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tasaddoq ۱. صدقه دادن؛ چیزی برای دفع بلا به مستحق دادن.۲. (اسم) بلاگردان.
-
رزیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: رزیَّة، جمع: رَزایا] ‹رزیئه› [قدیمی] raziy[y]e مصیبت عظیم؛ آسیب و بلا.
-
نایبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: نائِبة، جمع: نَوائب] [قدیمی] nāy(')ebe حادثه؛ بلا؛ مصیبت.
-
حین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] hayn ۱. هلاک؛ مرگ.۲. بلا؛ محنت.
-
عاهت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: عاهة، جمع: عاهات] [قدیمی] 'āhat آنچه چیزی را تباه و فاسد میکند؛ آفت؛ بلا.
-
تفجع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tafajjo' ۱. دردمند شدن.۲. دردمندی از سختی و بلا و اندوه.
-
طاریه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: طارئَة، جمع: طواری و طارئات] [قدیمی] tāriye ۱. = طاری۲. داهیه؛ بلا و پیشامد ناگهانی.
-
آفت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: آفة، جمع: آفات] 'āfat ۱. بلا؛ زیان.۲. هر چیزی که مایۀ تباهی، فساد، و زیان شود.
-
فاجعه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: فاجعَة] fāje'e ۱. مصیبت بزرگ؛ سختی و بلا و اندوه.۲. [مجاز] امر بسیارناخوشایند.
-
طامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: طامَّة] [قدیمی] tāmme بلای سخت که بالاتر از همۀ بلاها باشد؛ داهیه؛ بلا؛ حادثۀ عظیم.
-
برجاس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] borjās هدف؛ نشانۀ تیر؛ آماجگاه: ◻︎ کسان مرد راه خدا بودهاند / که برجاس تیر بلا بودهاند (سعدی۱: ۲۹۰).
-
دردبیس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] dardabis ۱. سختی و بلا.۲. کار سخت.۳. (صفت) پیر؛ کلانسال.