کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بقیه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بقیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: بقیَّة، جمع: بَقایا] baqiy[y]e آنچه باقی مانده؛ مانده؛ بازمانده؛ بهجامانده.
-
جستوجو در متن
-
بقایا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ بَقیَّة] baqāyā = بقیه
-
مابقی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مابقیَ] mābaqi آنچه باقی مانده؛ بقیه.
-
تمامت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: تمامة] [قدیمی] tomāmat بقیه؛ باقیمانده.
-
تتمه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: تتِمَّة] tate(a)mme بقیه؛ باقیمانده.
-
سؤر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] so'r ۱. بقیه.۲. باقیماندۀ آب در ظرف.۳. بقیۀ خوراک؛ نیمخورده؛ پسمانده.
-
غبش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] qabaš بقیۀ شب؛ تاریکی آخر شب.
-
فضاله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: فضالَة، جمع: فضالات] [قدیمی] fozāle پسمانده از هرچیز؛ بقیه؛ باقیمانده.
-
شول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] šo[w]l ۱. آب اندک.۲. بقیۀ آب که در دلو باشد.
-
شفا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] šafā ۱. بقیۀ ماه پیش از آنکه ناپدید شود.۲. کنارۀ چیزی؛ لبۀ چیزی.
-
دنباله دار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) dombāledār ۱. دارای دنباله؛ آنچه دارای دم دراز باشد.۲. آنچه دنباله و بقیه داشته باشد.
-
افاعیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ اَفعال، جمعالجمعِ فِعل] 'afā'il ۱. (ادبی) در عروض، ارکان و اجزای اوزان شعر (فعولن، مفاعیلن، مستفعلن، و فاعلاتن) که بقیۀ اجزا از اینها گرفته میشود.۲. [قدیمی] = فعل
-
ذما
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: ذماء] [قدیمی] zemā ۱. بقیۀ روح؛ باقی جان؛ رمق.۲. باقی جان در مذبوح؛ تشنج مذبوح پس از ذبح.
-
پساچین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] pasāčin بقیۀ میوه که در آخر فصل و پس از چیدن میوه جابهجا در شاخههای درخت مانده باشد و بعد آنها را بچینند.