کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بقطعات تقسیم کردن (با) پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
قسمت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: قسمة، جمع: قِسَم] qesmat ۱. نصیب؛ بهره.۲. جزء؛ بخش.۳. سرنوشت؛ تقدیر.۴. (ریاضی) تقسیم.〈 قسمت کردن: (مصدر متعدی) بخش کردن؛ تقسیم کردن.
-
غرما
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: غرماء، جمعِ غریم] [قدیمی] qoramā = غریم〈 غرما کردن: [قدیمی] تقسیم کردن اموال بدهکار ورشکسته بهوسیلۀ طلبکاران میان خود.
-
آبیار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) 'ābyār کسی که مٲمور تقسیم کردن آب برای باغها، مزارع، و خانهها است؛ میرآب.
-
درجه بندی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] dara(e)jebandi تقسیم کردن چیزی به چند درجه یا طبقه.
-
سرشکن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) saršekan ۱. آنکه سر کسی را بشکند.۲. چیزی که سر را بشکند.۳. (اسم) [مجاز] طرز تقسیم چیزی میان گروهی که به هرکس حصه و بهرهای برسد.〈 سرشکن کردن: (مصدر متعدی) [مجاز]۱. پولی یا جنسی را میان جماعتی تقسیم کردن که هرکدام حصهای ببرند.۲. پو...
-
تواطؤ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tavāto' با هم سازش کردن؛ با یکدیگر موافقت و سازگاری کردن؛ با هم سازش کردن در کاری.
-
شترقربانی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [فارسی. عربی. فارسی] šotorqorbāni قربانی کردن شتر در روز عید قربان. Δ در قدیم رسم بود روز عید قربان شتری را زینت کرده و میکشتند و گوشتش را میان مردم تقسیم میکردند.
-
معدل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: معدَّل] (ریاضی) mo'addel عددی که از جمع کردن چند عدد و تقسیم آن بر تعداد آن اعداد حاصل میشود؛ میانگین.
-
مناغات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مناغاة] [قدیمی] monāqāt ۱. با کسی خوشزبانی کردن و او را مسرور کردن.۲. عشقبازی کردن با زنان؛ مغازله کردن با زن.
-
تقسیم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] taqsim ۱. پراکنده کردن.۲. بخش کردن؛ قسمت کردن.۳. (اسم) (ریاضی) قاعده یا عملی که بهواسطۀ آن معلوم میشود عدد بیشتر (مقسوم) چند برابر عدد کمتر (مقسومٌعلیه) است، یا عددی چند دفعه عدد دیگر را شامل میشود.
-
تسالم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tasālom با هم صلح کردن؛ با هم آشتی کردن.
-
تشاور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tašāvor با هم مشورت کردن؛ با هم کنکاش کردن.
-
تعاند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] ta'ānod با همدیگر عناد کردن؛ با هم ستیزه کردن.
-
تنازع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tanāzo' با هم نزاع کردن؛ با یکدیگر کشمکش و ستیزه کردن.
-
تخاصم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] taxāsom با هم دشمنی کردن؛ با یکدیگر جنگوستیز کردن.