کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بغل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بغل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: بِغال و ٲبْغال] (زیستشناسی) [قدیمی] baql استر؛ قاطر.
-
بغل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) baqal ۱. پهلو؛ کنار.۲. آغوش؛ بر.〈 بغل زدن: (مصدر متعدی)۱. بغل گرفتن.۲. کسی را دودستی در آغوش کشیدن.〈 بغل کردن: (مصدر متعدی) کسی را در آغوش گرفتن.〈 بغل گشودن: (مصدر لازم) [قدیمی]۱. آغوش باز کردن.۲. دستها را از هم باز کردن برای در...
-
واژههای مشابه
-
گنده بغل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] gandebaqal کسی که عرق زیر بغلش بدبو باشد.
-
واژههای همآوا
-
بقل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: بُقُول] [قدیمی] baql ۱. سبزی.۲. ترهبار.۳. دانه.۴. میوه.۵. آنچه از بذر بروید نه از ریشۀ ثابت.
-
جستوجو در متن
-
حضن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] hezn ۱. از زیر بغل تا تهیگاه؛ سینه.۲. آغوش؛ بغل.
-
بغال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِِ بَغْل] (زیستشناسی) [قدیمی] beqāl = بَغْل
-
آغوشیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹آگوشیدن› 'āqušidan یکدیگر را در آغوش گرفتن؛ در بر کشیدن؛ در بغل گرفتن.
-
آغوش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹آگوش› 'āquš بغل؛ بر؛ سینه.〈 در آغوش گرفتن: (مصدر متعدی) کسی را در بغل گرفتن و دو دست را دایرهوار دور تنۀ او فراهم آوردن و او را به سینه چسباندن؛ به آغوش کشیدن.
-
بغلک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] baqalak ۱. غده یا دملی که در زیر بغل پیدا شود.۲. تِریزِ جامه.
-
تنده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹تنزه› (زیستشناسی) [قدیمی] tonde ۱. غنچه.۲. برگی که تازه از بغل شاخۀ درخت روییده باشد؛ تژ؛ تیج.
-
هچه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹هاچه، خاچه› [قدیمی] hače چوب دوشاخه که در بغل درخت یا زیر شاخۀ خمیده بزنند تا راست بایستد؛ دوهچه.
-
دربر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) darbar در بغل؛ در کنار؛ در سینه.〈 دربر داشتن: (مصدر متعدی)۱. در بغل داشتن.۲. شامل بودن.〈 دربر کشیدن: (مصدر متعدی) در آغوش کشیدن.〈 دربر گرفتن: (مصدر متعدی)۱. شامل بودن.۲. = 〈 دربر کشیدن