کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بغا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بغا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] baqā ۱. مخنث؛ هیز: ◻︎ دربان تو ای خواجه مرا دوش بغا گفت / تنها نه مرا گفت، مرا گفت و تو را گفت ـ گفتا شعرا جمله بغا باشند، آنگه / بیتی دو سه برخواند که این خواجهٴ ما گفت (قطرانتبریزی: مجمعالفرس: بغا).۲. روسپی.
-
واژههای همآوا
-
بقا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: بقاء] baqā ۱. زیستن.۲. پایدار ماندن.۳. دوام؛ همیشگی.۴. پایندگی.۵. زیست؛ زندگی.۶. (تصوف) مرحلهای از سلوک پس از فنا که ابتدا سیر فیالله است و سالک به حق باقی میشود.