کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بصورت توده جمع کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
جمهور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: جماهیر] [قدیمی] jomhur گروه مردم؛ جماعت مردم؛ توده.
-
تراکم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tarākom ۱. روی هم جمع شدن؛ انباشته شدن؛ انبوه شدن؛ بر روی هم گرد آمدن و توده شدن.۲. انبوهی.
-
اندوختن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [پهلوی: handōxtan, andōxtan] 'anduxtan پسانداز کردن؛ ذخیره کردن؛ اندوخته کردن؛ جمع کردن؛ اندوزیدن؛ فراهم کردن.
-
حیازت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: حیازة] [قدیمی] hiyāzat فراهم کردن و بهدست آوردن؛ گرد آوردن؛ جمع کردن.
-
تضعیف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی، جمع: تَضاعیف] taz'if ۱. ضعیف کردن؛ سست و ناتوان کردن.۲. [قدیمی] دوبرابر کردن؛ دوچندان کردن.
-
گردآوری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) gerd[']āvari عمل گرد آوردن؛ جمع کردن.
-
مذبح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: مذابح] [قدیمی] mazbah جای قربانی کردن؛ کشتارگاه.
-
فراچیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] farāčidan چیدن؛ برچیدن؛ جمع کردن.
-
مقسم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: مقاسم] [قدیمی] maqsem جای قسمت کردن.
-
جبایت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: جبایة] [قدیمی] jebāyat جمع کردن باجوخراج؛ باجوخراج گرفتن.
-
واچیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) vāčidan ۱. برچیدن؛ دوباره چیدن.۲. جمع کردن.
-
مصرف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مصرِف، جمع: مصارف] masraf ۱. صرف و خرج کردن.۲. (اسم) [قدیمی] جای صرف و خرج کردن؛ محل خرج.
-
میعاد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: مواعید] mi'ād ۱. جای وعده کردن.۲. زمان وعده کردن؛ وعدهگاه؛ میعادگاه.
-
طاعت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: طاعَة، جمع: طاعات] tā'at ۱. اطاعت کردن؛ فرمان بردن؛ فرمانبرداری کردن.۲. عبادت.۳. [قدیمی] فرمانبرداری.
-
احتشاد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'ehtešād ۱. گرد آوردن؛ جمع کردن.۲. آماده شدن.