کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بسیار سخت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
وبیل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] vabil ویژگی کار سخت و دشوار؛ سخت؛ وخیم؛ دشوار.
-
سخت بازو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی، مجاز] saxtbāzu آنکه بازوان سخت و قوی دارد؛ قوی؛ توانا؛ زورمند.
-
شخسار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] šaxsār ۱. زمین سخت و ناهموار.۲. زمین سخت در دامن کوه؛ سنگلاخ.
-
سجین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] sejjin ۱. سخت از هر چیز؛ شدید؛ سخت.۲. (اسم) نام جایی در دوزخ.۳. دائم؛ ثابت.
-
سخت پوستان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) saxtpustān ردۀ بزرگی از بندپایان که روی پوست بدنشان با پوستۀ سخت پوشیده شده، مانند خرچنگ.
-
صدم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] sadm ۱. زدن دو چیز سخت به هم؛ کوبیدن.۲. رسیدن کاری سخت و بزرگ.
-
قاس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] qās سخت.
-
شجلیز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] šajliz سرمای سخت.
-
رودیوم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: rhodium] (شیمی) rod[i]yom فلزی سخت و شبیه کروم و کبالت که در کلوخههای طلا یافت میشود و از ترکیب با طلای سفید آلیاژی بسیار سخت و بادوام میسازد.
-
سخت کمان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] saxtkamān ۱. کسی که کمان سخت و محکم را بکشد.۲. آنکه در کشیدن کمان و تیراندازی مهارت داشته باشد؛ تیرانداز ماهر و پرزور.
-
سخت گیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) saxtgir ۱. مقرّراتی؛ منضبط.۲. آنکه بر دیگری سخت بگیرد؛ کسی که دیگران را در فشار و زحمت قرار بدهد؛ سختگیرنده.۳. [قدیمی] آزمند؛ حریص.
-
طق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم صوت) taq صدای خوردن چیزی سخت به چیز دیگر.〈 طقطق: (اسم صوت) ‹تقتق› [قدیمی] صدای پیدرپی بههم خوردن دو چیز سخت.
-
عاج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (زیستشناسی) 'āj ۱. دو دندان سفید و سخت پیشین فیل، گراز، و کرگدن که برای ساختن اشیای زینتی به کار میرود.۲. مادهای سفید و سخت در زیر مینای دندان.
-
صخره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: صَخْرَة و صَخَرَة] saxre سنگِ بزرگ و سخت.〈 صخرۀ صما: [قدیمی] سنگ سخت: ◻︎ حاجت موری به علم غیب بداند / در بن چاهی به زیر صخرۀ صما (سعدی۲: ۳۰۳).
-
الد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: الدّ] [قدیمی] 'alad[d] دشمن سخت؛ ستیزهگر.