کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بسط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بسط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] bast ۱. گستردن؛ گسترانیدن؛ فراخ کردن؛ وسعت دادن؛ فراخی؛ وسعت.۲. شرح؛ تفضیل.
-
واژههای همآوا
-
بست
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) bast ۱. مقدار کمی از تریاک که یک بار روی حقۀ وافور بچسبانند و دود کنند.۲. (بن ماضی بستن) = بستن۳. بسته (درترکیب با کلمات دیگر): داربست، چوببست.۴. [منسوخ] جایی که کسی از ترس به آنجا پناه ببرد که نتوانند او را دستگیر کنند، مانند اماکن مقدس و خان...
-
بست
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] bost ۱. بستان؛ باغ.۲. [قدیمی] گلزار.
-
جستوجو در متن
-
فضیلت گستر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] fazilatgostar آنکه علم و معرفت و فضیلت را بسط میدهد.
-
پرآب وتاب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت، قید) [عامیانه، مجاز] por[']ābotāb با شرح و بسط بسیار؛ بهتفصیل و با اوصاف بسیار.
-
امپریالیسم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: impérialisme] (سیاسی) 'amper[i]yālism سیاست مبتنی بر توسعه و بسط نفوذ و تجاوز قوای یک کشور بر کشورهای دیگر.
-
مفصل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] mofassal ۱. [مقابلِ مجمل] با شرح و بسط.۲. (اسم) [قدیمی] صورت تفصیلی.
-
تفصیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی، جمع: تَفاصیل] tafsil ۱. جدا کردن.۲. فصلفصل کردن کتاب و شرح و بسط دادن مطلب.۳. شرح و بیان.