کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بستنی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بستنی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) bastani ۱. نوعی خوراک منجمد که از شیر، شکر، تخممرغ، و مواد دیگر تهیه میشود.۲. (صفت) [قدیمی] قابل بستن؛ درخور بستن.
-
جستوجو در متن
-
آب بند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) 'ābband ۱. کسی که یخ میسازد.۲. آنکه بستنی و پالوده یا ماست و پنیر و خامه درست میکند.۳. (اسم) سد.
-
اسکیمو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: eskimo] 'eskimu(o) ۱. هریک از مردمان ساکن جزایر قطب شمال، آلاسکا، و گروئلند.۲. نوعی بستنی
-
کارامل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: caramel] caramel مادهای که از سوزاندن قند یا شکر به دست میآید و در تهیۀ بستنی، نوشابه، کیک، و مانند آن به کار میرود؛ قند سوخته؛ شکر سوخته.
-
ژلاتین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: gélatine] želātin مادهای حاوی پروتئین که در تهیۀ چسب، فیلمهای عکاسی، ژله، و بستنی به کار میرود.
-
یخی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به یخ) yaxi ۱. یخزده؛ منجمد: گوشت یخی.۲. از جنس یخ: مجسمهٴ یخی.۳. (صفت نسبی، اسم) یخفروش.۴. (اسم) نوعی بستنی.
-
آب بندی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) 'ābbandi ۱. (مکانیک) روان شدن قطعات تحت سایش در خودروها یا موتورسیکلتهای نو.۲. محل تهیۀ بستنی، ماست، پنیر، خامه، و مانندِ آن؛ لبنیاتی.۳. گرفتن یا جوش دادن درزهای وسایل یا ظروف فلزی.
-
وانیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: vanille] (زیستشناسی) vānil ۱. گیاهی خودرو، خزنده، و بالارونده با برگهای بیضیشکل که از میوۀ آن گردی سفید به دست میآید.۲. گرد سفیدرنگ و خوشبویی که از این گیاه به دست میآید و در تهیۀ شیرینی، بستنی و مانند آن کاربرد دارد.
-
آی
فرهنگ فارسی عمید
(شبهجمله) 'āy ۱. برای اظهار درد به کار میرود: آی سرم.۲. (حرف ندا) برای مخاطب ساختن به کار میرود: آی بچه! چه کار میکنی؟.۳. برای دعوت به کار میرود: آی بستنی.۴. برای بیان افسوس و حسرت به کار میرود: آی دریغ، آی دریغا.۵. برای هشدار به کار میرود...