کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بزه گر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بزه گر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] beze[h]gar = بزهکار
-
واژههای مشابه
-
بزه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: bačak] ‹بژه› beze[h] ۱. خطا؛ جرم؛ عمل غیر قانونی.۲. [قدیمی] گناه.
-
بزه کار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [پهلوی: bačākkār] beze[h]kār ۱. گناهکار.۲. خطاکار.
-
بزه مند
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] beze[h]mand = بزهکار
-
جستوجو در متن
-
کار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، اسم مصدر) [پهلوی: kar] kār ۱. آنچه کسی انجام میدهد؛ عمل.۲. فعالیتی که فرد در ازای آن پول دریافت میکند؛ پیشه؛ شغل.۳. آنچه فرد را به خود مشغول میکند؛ سرگرمی.۴. وظیفه.۵. گرفتاری؛ مشغولیت.۶. کار گرهخورده؛ مشکل.۷. [مجاز] محصول؛ تولیدشده؛ اثر: ای...