کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بزرگ داشتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بزرگ ارتشتاران
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (نظامی) [منسوخ] bozorg'arteštārān در دورۀ پهلوی، درجهای در ارتش که به شاه اختصاص داشت؛ فرماندهِ کل قوا.
-
بزرگ تن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] bozorgtan ۱. آنکه تن بزرگ دارد؛ بزرگجثه؛ عظیمالجثه؛ تناور.۲. فربه.
-
بزرگ جثه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [قدیمی] bozorgjosse بزرگتن؛ تنومند؛ تناور.
-
بزرگ زادگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) bozorgzādegi بزرگزاده بودن؛ اصالت؛ نجابت.
-
بزرگ زاده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) bozorgzāde فرزند شخص بزرگ؛ آنکه از خاندان اصیل و نجیب است.
-
بزرگ منش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) bozorgmaneš ۱. بزرگوار.۲. بلندهمت.
-
خانم بزرگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی. فارسی] xānombozorg ۱. زنی که در خانه سمت بزرگی و برتری دارد.۲. مادربزرگ.
-
جستوجو در متن
-
بزرگداشت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) bozorgdāšt بزرگ داشتن؛ کسی را گرامی داشتن؛ احترام کردن.
-
تفخیم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tafxim بزرگ کردن؛ بزرگ شمردن؛ گرامی داشتن.
-
اکرام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'ekrām ۱. بزرگ داشتن؛ گرامی داشتن.۲. احترام کردن.۳. بخشش کردن.
-
داشت
فرهنگ فارسی عمید
(بن ماضیِ داشتن، اسم مصدر) dāšt ۱. حفظ و نگهداری.۲. داشتن؛ حفظ کردن (در ترکیب با کلمات دیگر): بازداشت، بزرگداشت، بهداشت، چشمداشت، نیکوداشت.
-
توقیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: تَوقیر] [قدیمی] to[w]qir ۱. بزرگ داشتن.۲. بزرگ و بردبار شمردن.۳. تعظیم و احترام.
-
تبجیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tabjil ۱. گرامی داشتن.۲. بزرگ شمردن.۳. احترام کردن.
-
استکبار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'estekbār ۱. (سیاسی) زورگویی ناشی از داشتن قدرت.۲. [قدیمی] خود را بزرگ دانستن؛ تکبر کردن.