کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بزرگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بزرگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مقابلِ کوچکی] bozorgi ۱. بزرگ بودن.۲. سروری.۳. [قدیمی] توانایی.۴. شوکت.
-
جستوجو در متن
-
تعاظم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] ta'āzom بزرگی نمودن؛ تکبر کردن؛ بر دیگری بزرگی نمودن.
-
خداوندگاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی، مجاز] xodāvand[e]gāri بزرگی.
-
تشخص
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tašaxxos ۱. بزرگی داشتن.۲. بزرگی یافتن؛ برجسته شدن و ممتاز گشتن از دیگران.
-
تکبر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] takabbor بزرگی به خود گرفتن؛ خود را بزرگ پنداشتن؛ بزرگمنشی نمودن؛ بزرگی فروختن به دیگران.
-
سیادت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: سیادة] siyādat شرف و سروری یافتن؛ بزرگی و مهتری یافتن؛ مجد؛ بزرگی؛ مهتری؛ سروری.
-
کبریا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: کبریاء] kebriyā عظمت؛ بزرگی.
-
عظم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'ezam بزرگ شدن؛ بزرگی.
-
فنجی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] fanji کلانی؛ بزرگی.
-
لاوک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) lāvak ظرف بزرگی که در آن خمیر کنند؛ تغار.
-
مجد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی، جمع: اَمجاد] [قدیمی] majd بزرگی؛ بزرگواری؛ جوانمردی.
-
خواجگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] xājegi خواجه بودن؛ بزرگی و ریاست؛ آقایی.
-
مکرمت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مکرمة، جمع: مکارم] [قدیمی] makromat بزرگی؛ کرم؛ جوانمردی.
-
شکوهیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) ‹اشکوهیدن› [قدیمی] šokuhidan اظهار بزرگی و جاهوجلال کردن.