کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بر و دوش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آهون بر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) 'āhunba(o)r کسی که در زیر زمین نقب بزند؛ نقبکن؛ نقبزن.
-
بر آسودن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] bar[']āsudan آسایش یافتن؛ آرام یافتن؛ آرمیدن.
-
برون بر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) borunbar پوستی که روی میوه را میپوشاند.
-
بهره بر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) bahrebar ۱. سودبرنده.۲. شریک؛ انباز.
-
بی بر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) bibar ویژگی چیزی که میوه نمیدهد؛ بیمیوه.
-
گچ بر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) gačbor استاد بنّا که با گچ در روی دیوار یا سقف نقشونگار بسازد.
-
گره بر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] gerehbor کیسهبر؛ جیببر: ◻︎ توانگر ز رهزن بود ترسناک / تهیکیسه را از گرهبر چه باک (امیرخسرو: مجمعالفرس: گرهبر).
-
کیسه بر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [مٲخوذ از عربی. فارسی] kisebor دزدی که پول مردم را از جیب آنان میدزدد؛ جیببر.
-
جیب بر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] [مجاز] jibbor دزدی که پول مردم را از جیب آنان میرباید؛ کیسهبر.
-
فراخ بر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] farāxbar فراخسینه؛ آنکه سینۀ پهن دارد.
-
فرمان بر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) farmānbar = فرمانبردار
-
پلشت بر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) palaštbar گندزدا؛ مادهای که موجودات ذرهبینی بیماریزا را از میان ببرد. Δ این اصطلاح شامل موادی است که استعمال خارجی دارند.
-
سیم بر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹سیمینبر› [قدیمی، مجاز] simbar = سیمتن
-
میان بر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) miyānbor ویژگی راهی که از مسیر اصلی کوتاهتر است.
-
ناخن بر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) ‹ناخنبرا› [قدیمی] nāxonbor نوعی قیچی که با آن ناخن را ببرند.