کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بری
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: بَرِیء] bari ۱. بیگناه؛ پاک از گناه.۲. بیزار؛ دوری گزیننده.۳. برکنار؛ دور.
-
بری
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به بَرّ) [عربی. فارسی] barri ۱. مربوط به بَرّ؛ بیابانی.۲. [مقابلِ بحری] ساکن خشکی: جانوران بری.
-
واژههای مشابه
-
بری بری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: béribéri] (پزشکی) beriberi بیماریای که بر اثر کمبود ویتامین B در بدن بروز میکند و عوارض آن عبارت است از اختلالات قلبی، التهاب اعصاب، و لاغری.
-
گچ بری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) gačbori ۱. نقشونگار درست کردن با گچ در روی دیوار یا سقف خانه.۲. (اسم) نقشونگاری که از این روش حاصل میشود.
-
فرمان بری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) farmānbari = فرمانبرداری
-
فلفل بری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب. عربی] (زیستشناسی) felfelbari = پنجانگشت
-
پلشت بری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) palaštbari ۱. زدودن و دور کردن پلشتی؛ برطرف ساختن پلیدی.۲. (پزشکی) متوقف کردن رشد میکروبها یا نابود ساختن آنها بهوسیلۀ مواد پلشتبر؛ ضدعفونی کردن.
-
چله بری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) čellebori عملی که در آن جام چهلکلید را پرآب میکنند و دعاهایی میخوانند و آن آب را بر سر زن نازا میریزند.
-
جستوجو در متن
-
زوفرا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (زیستشناسی) [قدیمی] zo[w]farā انیسون بری.
-
مجصص
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mojassas گچبریشده؛ گچکاریشده.
-
دزدبازار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عامیانه، مجاز] dozdbāzār جایی که دزدی و جیببری و کلاهبرداری بسیار باشد.
-
عرار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] 'arār نرجس بری؛ نرگس صحرایی.
-
پیاهو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پیآهو، پاآهو› peyāhu نوعی گچبری و مقرنسکاری؛ آهوپا.