کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
بابل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) bābol درختچهای با برگهای دوردیفی شبیه برگ اقاقیا و گلهای زرد که مصرف دارویی دارد.
-
گلبرگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) golbarg هریک از برگهای نازک و رنگین گل؛ برگ گل؛ پتال.
-
مالیا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [معرب، مٲخوذ از یونانی] māliyā درختی با گلهای سفید و برگهایی شبیه برگ بادام که مصرف دارویی دارد.
-
حماحم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (زیستشناسی) [قدیمی] hamāhem پودنۀ بستانی؛ گیاهی با برگهای پهن شبیه برگ بستانافروز.
-
جلبهنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹جبلاهنگ، جبلهنج، جبلهنگ، جبرآهنگ› (زیستشناسی) [قدیمی] jalbahang تخم گیاه زردخار که برگهایی شبیه برگ لوبیا دارد و بیخ آن را تربد زرد میگویند.
-
پرشاخ وبرگ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) poršāxobarg درخت یا بوته که شاخه و برگ بسیار داشته باشد.
-
پهنک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) pahnak قسمت پهن برگ یا گلبرگ.
-
ساقه آغوش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] (زیستشناسی) sāqe'āquš برگهایی که ساقه را فرا میگیرد.
-
بالنگو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) bāla(e)ngu گیاهی از خانوادۀ نعناع با برگهایی باریک شبیه برگ ریحان و گلهای آبیرنگ که تخم آن مصرف دارویی دارد.
-
بیش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: bēš] (زیستشناسی) biš گیاهی بسیارسمّی با برگهایی شبیه برگ کاهو یا کاسنی و ریشۀ غدهای سفت که اندرون آن سیاه است؛ هلاهل؛ اجلگیاه.
-
بقم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از فارسی: بگم] (زیستشناسی) baqam درختی بلند با برگهایی مانند برگ بادام، گلهای ریز، میوۀ گِرد، و چوب سرخرنگ که از آن در رنگرزی استفاده میشود.
-
بلادانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) balādāne گیاهی خودرو، با برگهای ساده و گلهای خاکستریرنگ که بومی مناطق مرطوب است و میوه، برگ و ریشۀ آن مصرف دارویی دارد؛ شابیزک.
-
گلپر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) golpar گیاهی با برگهای بزرگ و بریده و ساقههای میانتهی که جوانههای برگ و شکوفههای آن خوشبو است.
-
جیدار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) jidār ۱. (زیستشناسی) درختی کوچک و بوتهمانند با برگهایی شبیه برگ بلوط که قرمزدانه در آن تولید میشود.۲. = قرمزدانه
-
دلمه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] dolme نوعی خوراک که برنج و گوشت و لپه و سبزی را در برگ مو، برگ کلم، بادمجان، گوجهفرنگی، و مانند آنها میپیچند و میپزند.