کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برگه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
برگه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) barge ۱. برگ.۲. برگمانند؛ چیزی که شبیه برگ باشد.۳. تکههای بریدهشده از هلو یا زردآلو که آنها را در آفتاب خشک کنند.۴. نشانه و نمونۀ مال.۵. تکهای از اموال دزدیدهشده که در نزد کسی پیدا شود.۶. تکۀ کوچک کاغذ برای یادداشت؛ فیش.
-
واژههای مشابه
-
برگه دان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) bargedān جای قرار دادن برگهها؛ جعبه یا قفسهای که برگهها بهترتیب در آن قرار داده میشود؛ فیشیه.
-
جستوجو در متن
-
موجلکا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مغولی] ‹موچلکا› [قدیمی] mojalkā سند؛ مدرک تعهد؛ برگۀ التزام.
-
فیشیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: fichier] fišiye قفسه یا جعبهای که فیشها را بهترتیب در آن قرار میدهند؛ برگهدان.
-
فیش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: fiche] fiš ۱. برگهای که روی آن مطالبی مینویسند و بعد مرتب میکنند.۲. برگهای که دریافت و پرداخت پول در آن ثبت میشود.۳. (برق) قطعهای با روکش پلاستیکی برای اتصال دو مدار یا دستگاه الکتریکی.
-
بلیت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: billet] ‹بلیط› belit برگۀ کاغذی چاپشده برای ورود به تماشاخانه، اتوبوس، راهآهن، هواپیما، و مانندِ آن.
-
ژتون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: jeton] žeton پولک استخوانی، فلزی، یا برگهای که در قمارخانهها، بعضی کافهها، و مانند آن بهجای پول دادوستد میشود.
-
سهام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: سِهام، جمعِ سَهْم] sahām ۱. = سهم٢۲. (اقتصاد) برگۀ بهادار از سرمایۀ یک کارخانه یا شرکت.
-
صورت حساب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] surathesāb برگهای حاوی مشخصات و قیمت کالای خریداریشده یا خدمات انجامشده؛ فاکتور.
-
اظهارنامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] (حقوق) 'ezhārnāme هرگونه برگهای که از طرف کسی یا ادارهای رسماً برای کسی فرستاده میشود و مطلبی را به او خاطرنشان میکند: اظهارنامه گمرکی، اظهارنامه مالیاتی.
-
بخت آزمایی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) baxt[']āzmāy(')i ۱. آزمایش بخت و اقبال؛ لاتار.۲. آزمودن بخت و اقبال خود با خریدن برگهها و یا کالاهایی که ممکن است شمارۀ بعضی از آنها بَرنده بشود.
-
بلوف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: bluff] be(o)lof ۱. [مجاز] ادعای دروغین کسی برای ترساندن یا تحت تٲثیر قرار دادن دیگران.۲. نوعی بازی ورق که بازندۀ آن کسی است که بیشترین برگه را داشته باشد.
-
بیجک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [هندی] bijak برگهای که فروشنده، نوع و مقدار کالا را در آن مینویسد و برای خریدار میفرستد که از روی آن کالا را تحویل بگیرد و رسید بدهد.