کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برگستوان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
برگستوان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹برکستوان، برگستان› [قدیمی] bargost[o]vān روپوش و زره مخصوصی که هنگام جنگ بر تن میکردند یا روی اسب میانداختند: ◻︎ همه زیر برگستوان اندرون / نَبُدشان جز از چشم از آهن برون (فردوسی: ۱/۱۳۸).
-
جستوجو در متن
-
برگستان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] bargostān = برگستوان
-
تجفاف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: تَجافیف] [قدیمی] tejfāf برگستوان؛ خفتان.
-
کجین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ‹کجینه، کژین، کجیم، کژیم› [قدیمی] kajin ۱. جامهای که در آن ابریشم خام به کار رفته باشد.۲. برگستوان.
-
بغلطاق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹بغلتاق، بغتاق، بغطاق› [قدیمی] baqaltāq ۱. برگستوان.۲. قبای بدون آستین یا با آستین بسیارکوتاه: ◻︎ بغلطاق و دستار و رختی که داشت / ز بالا به دامان او درگذاشت (سعدی۱: ۱۳۱).
-
فتراک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] fetrāk تسمه و دوال که از عقب زین اسب میآویزند و با آن چیزی به ترک میبندند؛ سموت؛ ترکبند: ◻︎ برافگند برگستوان بر سمند / به فتراک بربست پیچان کمند (فردوسی: ۷/۵۰۶).
-
پرندآور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹پرنداور› [قدیمی] parand[']āvar ۱. جوهردار (شمشیر).۲. (اسم) شمشیر جوهردار: ◻︎ یکی باره و گبر و برگستوان / پرندآور و جامهٴ هندوان (فردوسی: ۵/۴۲)، ◻︎ دلیران که بودند و گندآوران / کشیدند یکسر پرندآوران (فردوسی: ۴/۵۸).