کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برگردنده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
برگردنده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) bargardānde بازپسآینده؛ مراجعت کننده.
-
جستوجو در متن
-
عنود
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] 'anud ۱. ستیزهکار؛ ستیزنده.۲. برگردنده از راه.
-
منصرف
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] monsaref ۱. برگردنده؛ بازگشتکننده.۲. کسی که از قصد خود برگردد و صرف نظر کند.
-
کیبنده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] kibande ۱. از راه برگردنده.۲. روگرداننده: ◻︎ ز اندرز موبد شکیبنده شد / سر از راه سوداش کیبنده شد (ابوشکور: شاعران بیدیوان: ۹۹).
-
متقلب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: متَقلّب] mote(a)qalleb ۱. کسی که در کاری دغلی و نادرستی میکند؛ دغلکار.۲. [قدیمی] دگرگونشونده؛ برگردنده.