کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بروناُست پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
است
فرهنگ فارسی عمید
(فعل) [']ast ۱. فعل سومشخص مفرد معین که ماضی نقلی به کمک آن صرف میشود: گفته است.۲. [مقابلِ نیست] فعل سومشخص مفرد مضارع از مصدر «بودن»؛ هست: هوا سرد است.
-
است
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] 'est سرین؛ کفل.
-
است
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مخففِ اوستا] [قدیمی] 'a(o)st = اَوِستا: ◻︎ شهنشاه ایران سر و تن بشست / به جایی خرامید با زند و اُست (فردوسی: ۴/۲۷۷).
-
برون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مخففِ بیرون، مقابلِ درون] borun = بیرون
-
برون بر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) borunbar پوستی که روی میوه را میپوشاند.
-
برون سرا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹بیرونسرا› [قدیمی] borunsarā ویژگی پول قلبی که در خارج از ضرابخانه سکه میزدند.
-
برون سو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹بیرونسو› [قدیمی] borunsu طرف بیرون چیزی؛ جهت خارجی چیزی.
-
برون شو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹بیرونشو› [قدیمی] borunšo[w] راه بیرون شدن؛ محل خروج.
-
جستوجو در متن
-
برومندی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) bo(a)rumandi برومند بودن.برون〈 برون تو: (حرف اضافه + ضمیر) [قدیمی]
-
بیرون سو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] birunsu = برونسو
-
برونی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به برون) boruni مربوط به برون؛ بیرونی.
-
درگذراندن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹درگذرانیدن› [قدیمی] dargozarāndan گذراندن؛ از حد برون بردن.
-
نسک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] nask ۱. ‹نرسک، نرسنگ› عدس.۲. خارخسک: ◻︎ آن کاو ز سنگ خارا آهن برون کشد / نسکی ز کف او نتوان خود برون کشید (منجیک: شاعران بیدیوان: ۲۲۶).
-
آسیمه سر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) 'āsimesar = سراسیمه: ◻︎ آسیمهسار و سرنگون، او از برون، من از درون / او غرق خوی، من غرق خون، او منتظر من محتضر (قاآنی: ۲۸۵).