کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برهم نهادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
اغضا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: اغضاء] [قدیمی] 'eqzā ۱. چشم بستن؛ چشم برهم نهادن؛ چشم فروخوابانیدن.۲. چشمپوشی کردن؛ چشم پوشیدن از چیزی.
-
غمض
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] qamz ۱. چشم برهم نهادن.۲. چشمپوشی کردن.۳. آسان گرفتن در بیع.۴. آسان گرفتن بر کسی.〈 غمض عین: [قدیمی، مجاز]۱. فروخواباندن چشم.۲. نادیده گرفتن خطای کسی؛ چشمپوشی.
-
چشم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: čašm] če(a)šm ۱. (زیستشناسی) عضو حسی و بینایی بدن انسان و حیوان.۲. [مجاز] نظر؛ نگاه اجمالی: چشمم به او افتاد.۳. [مجاز] انتظار؛ توقع: ◻︎ گر از دوست چشمت بر احسان اوست / تو در بند خویشی نه در بند دوست (سعدی۳: ۳۹۲).۴. [عامیانه، مجاز] = &l...