کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برنشستن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
برنشستن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] barnešastan ۱. سوار شدن بر اسب.۲. نشستن بر تخت.
-
جستوجو در متن
-
رکوب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] rokub ۱. سوار شدن؛ برنشستن.۲. سواری.۳. (اسم) [جمعِ راکب] = راکب
-
سوار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [پهلوی: asbār، مقابلِ پیاده] ‹اسوار› savār ۱. کسی که بر روی اسب یا مَرکب دیگر قرار دارد.۲. کسی که داخل وسیلۀ نقلیه یا آسانسور قرار دارد؛ سرنشین.۳. (ورزش) در شطرنج، هریک از مهرهها غیر از پیاده و شاه.۴. (صفت) نصبشده.۵. (صفت) [مجاز] مسلط؛ غ...