کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برنج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
برنج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹ورنج، گرنج، برنگ› (زیستشناسی) berenj ۱. دانهای سفیدرنگ، از خانوادۀ غلات، و سرشار از نشاسته که بهصورت پخته خورده میشود.۲. گیاه یکسالۀ این دانه با برگهای باریک که در نواحی مرطوب میروید.〈 برنج چمپا: نوعی برنج نامرغوب با نشاستۀ زیاد.&...
-
برنج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹برنگ، پرنگ› berenj آلیاژی زردرنگ و مرکب از مس و روی که برای ساختن سماور، کفۀ ترازو، و سینی به کار میرود.
-
واژههای مشابه
-
برنج زار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹برنجار، گرنجار› berenjzār زمینی که در آن برنج کاشته باشند؛ کشتزار برنج؛ شالیزار.
-
برنج کاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) berenjkāri کاشتن برنج؛ عمل نشا کردن برنج؛ شالیکاری.
-
جستوجو در متن
-
شلتوک کاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) (کشاورزی) šaltukkāri کاشتن برنج؛ برنجکاری؛ زراعت برنج.
-
شالیزار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [سنسکریت. فارسی] šālizār زمینی که در آن برنج کاشته باشند؛ کشتزار برنج؛ شالیپایه.
-
کرنج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] koranj برنج.
-
ساکی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: saki، مٲخوذ از ژاپنی] sāki نوعی نوشابۀ الکلی ژاپنی که از تخمیر برنج بهدست میآید؛ عرق برنج.
-
چمپا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) čampā ۱. نوعی برنج نامرغوب؛ برنج گرده.۲. (زیستشناسی) نوعی گل یاس.
-
برنجار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مخففِ برنجزار] [قدیمی] berenjār = برنجزار
-
گرنجار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] gorenjār = برنجزار
-
شالی کار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [سنسکریت. فارسی] šālikār کسی که برنج میکارد.
-
رزاز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] razzāz برنجفروش.