کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برنامه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
برنامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹ورنامه› barnāme ۱. مجموعهای از کارهایی با طرح مشخص که در زمان خاصی انجام میشود؛ دستور کار؛ پرگرام.۲. بخشهای پخششده از تلویزیون، رادیو، نمایش، و مانندِ آن.۳. جدولی برای انجام بعضی کارها: برنامهٴ مسابقات.۴. دستورالعمل دادهشده به رایانه.۵. [...
-
جستوجو در متن
-
پرگرام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: programme] [منسوخ] porog[e]rām برنامه.
-
شومن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: show'man] šo[w]man کسی که برنامهای را در تلویزیون و مانند آن اجرا میکند.
-
طرح ریزی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مجاز] tarhrizi نقشهکشی؛ برنامهریزی.
-
راه انداز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) ‹راهاندازنده› [مجاز] rāh[']andāz وسیله، کلید یا برنامهای که دستگاهی را به راه میاندازد.
-
کاباره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: cabaret] ‹ کاواره› kābāre مکانی تفریحی که در آن برنامههای رقص و موسیقی برای مشتریان اجرا میشود.
-
فوق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: فَوق] fo[w]q ۱. فوقالذکر؛ بالایی.۲. بالاتر یا برتر از چیزی یا کسی: فوق برنامه.
-
کنسرت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: concert] (موسیقی) konsert ۱. اجرای یک یا چند اثر موسیقی در حضور گروهی از بینندگان و شنوندگان.۲. محلی که چنین برنامهای در آن اجرا میشود.
-
استراتژی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [فرانسوی: stratégie] 'est[e]rāteži ۱. (سیاسی) استفاده از امکانات برای برنامهریزی جهت رسیدن به هدف معیّن؛ سیاستگذاری.۲. (اسم) (نظامی) علم اداره کردن عملیات و حرکات ارتش در جنگ.
-
استودیو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: studio] 'esto(u)diyo ۱. مکانی مجهز بهوسایل برای ساخت، تنظیم یا پخش برنامههای رادیویی، تلویزیونی، عکاسی، و مانند آن.۲. نرمافزاری که برای کارهای گرافیکی به کار میرود.۳. = سوئیت
-
تلویزیون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: télévision] (برق) tel[e]visiyon ۱. دستگاهی الکترونیکی که صورت اشیا و اشخاص و مناظر را از مرکز فرستنده دریافت و پخش میکند.۲. [مجاز] سازمانی که مسئولیت تهیه و پخش برنامههای تلویزیونی را برعهده دارد.
-
جنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از هندی] jong ۱. برنامۀ رادیویی یا تلویزیونی شامل قطعههای متعدد موسیقی، آواز، نمایش، و امثال آن.۲. دفتر یا کتابی که در آن اشعار و مطالب گوناگون نوشته شده باشد.
-
پولتیک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: politique] ‹پلیتیک› poletik ۱. = سیاست۲. شیوۀ عمل و برنامهریزی برای ادارۀ یک نهاد، سازمان، یا اداره.۳. به کار بردن تدبیر و مکر برای پیش بردن کاری و رسیده به نتیجهای؛ کلک.
-
رژیم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: régime] režim ۱. (سیاسی) نوع حکومت.۲. طرز؛ قاعده؛ روش؛ هنجار.۳. برنامۀ غذایی خاص برای افزایش یا کاهش وزن یا معالجۀ بعضی بیماریها.