کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
برم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹ورم› [قدیمی] barm حفظ؛ حافظه.
-
برم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: varm] [قدیمی] barm ۱. برغ.۲. چشمه: ◻︎ چون تن خود به برم پاک بشست / از مسامش تمام، لؤلؤ رُست (شهیدبلخی: شاعران بیدیوان: ۲۸).۳. تالاب.۴. گودالی که در آن آب جمع شده.
-
برم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] baram چوببندی که شاخههای تاک یا بیارۀ کدو، ومانندِ آن را روی آن میاندازند؛ چوببست؛ داربست.
-
برم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: brome] (شیمی) bo(e)rom عنصری غیر فلزی، فرّار، مایع، سنگین، و به رنگ سرخ که در داروسازی، رنگسازی، و ساخت مواد شیمیایی عکاسی به کار میرود.
-
جستوجو در متن
-
برمور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: bromure] ‹برومور› (شیمی) bo(e)romu(o)r ترکیب برم با عنصر دیگر.
-
میتین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی؟] [قدیمی] mitin تیشه یا میله که با آن سنگ میتراشند؛ کلنگ: ◻︎ بهتندی چنان اوفتد بر برم / که میتین فرهاد بر بیستون (آغاجی: شاعران بیدیوان: ۱۹۵).
-
تبنگه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] tabange = تبنگو: ◻︎ منت از خلق بهر نان چه برم / که جهان چو تبنگهٴ نان است (سوزنی: لغتنامه: تبنگه).
-
غصه کاه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] [قدیمی] qossekāh کاهندۀ غصه؛ کمکنندۀ غم و اندوه: ◻︎ گرچه غمسوز و غصهکاه است او / زو برم آب زیر کاه است او (اوحدی: ۵۱۹).
-
هالوژن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: halogène] (شیمی) hāložen هر یک از عناصر غیرفلری و بسیار فعال گروه هفتم جدول تناوبی شامل فلوئور، کلر، برم، ید، و آستاتین که در ترکیب با فلزات، نمک تولید میکنند.
-
پناه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: panāh] panāh ۱. حامی؛ پشتیبان: ◻︎ اندر پناه خویش مرا جایگاه ده / کایزد نگاهدار تو باد و «پناه» تو (فرخی: ۳۴۰).٢. (اسم) امان؛ زنهار: ◻︎ اندر «پناه» خویش مرا جایگاه ده / کایزد نگاهدار تو باد و پناه تو (فرخی: ۳۴۰).٣.(اسم) حمایت.۴. (اسم) پن...