کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
برف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: varf] ‹ورف› barf قطرههای منجمدشدۀ سفید، بلوریشکل، و نرمی که از آسمان فرو میریزد؛ فنجا.
-
واژههای مشابه
-
برف انبار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] barf[']ambār ۱. جایی که برف را انبار و ذخیره کنند که برای تابستان بماند.۲. (صفت) [مجاز] اوراق یا چیزهای دیگر که روی هم انباشته شده باشد.
-
برف روب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) barfrub ۱. روبندۀ برف؛ کسی که برف را از روی بام یا زمین میروبد.۲. ماشینهای مخصوص که در زمستان جادهها را از برف پاک میکنند.
-
برف پاک کن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) barfpākkon ۱. پارو؛ وسیلهای که با آن برف را از روی بام یا زمین میروبند.۲. کسی که برف را از روی بام یا زمین میروبد.۳. وسیلهای نصبشده بر روی شیشۀ اتومبیل برای پاک کردن و کنار زدن برف و باران.
-
جستوجو در متن
-
بارش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) bāreš ۱. ریختن برف یا باران از آسمان.۲. (اسم) باران؛ برف.
-
لشک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹بشک، پشک› [قدیمی] lašk شبنمی که مثل برف روی زمین را سفید کند.
-
جمد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] jamad ۱. یخ.۲. برف.
-
موگه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: muquet] (زیستشناسی) muge = گل 〈 گل برف
-
چغته
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹چغده، چوکده› [قدیمی] čoqte نوعی کفش که هنگام راه رفتن در روی برف به پا میکنند.
-
بارندگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) bārandegi ۱. باریدن باران، برف، یا تگرگ از آسمان.
-
بوران
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] burān سرمای سخت و باد شدید که با برف یا باران همراه است.
-
کافوربیزی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [معرب. فارسی] [قدیمی] kāfurbizi ۱. عمل کافوربیز.۲. [مجاز] باریدن برف.
-
شیبان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] šaybān از ماههای زمستان (کانون اول) که در آن زمین از برف پوشیده و سفید میشود.