کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برشته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
برشته
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) berešte بریانشده؛ تفدادهشده؛ هرچیز خوراکی که بدون آب روی آتش بریان شده.
-
جستوجو در متن
-
سوخاری
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [روسی. فارسی] so(u)xāri ۱. برشتهشده.۲. (اسم) نوعی نان خشک و برشته.
-
نخودبریز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] noxodberiz کسی که نخود برشته و بوداده درست میکند و میفروشد.
-
بیفتک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: bifteck] bifte(a)k نوعی خوراک که در آن تکۀ نازکی از گوشت گاو را سرخ و برشته میکنند.
-
ته دیگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) tahdig مقداری از پلو که در تهِ دیگ چسبیده و برشته شده باشد؛ تهگیره.
-
بریان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) beryān ۱. برشته؛ کبابشده.۲. [قدیمی، مجاز] بسیارناراحت؛ مضطرب و ناآرام.〈 بریان کردن: (مصدر متعدی)۱. تف دادن.۲. کباب کردن.
-
بنکران
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹بکران› [قدیمی] bonkarān ۱. تهدیگ پلو.۲. غذایی که تهِ دیگ چسبیده و برشته شده باشد؛ تهدیگ: ◻︎ تا ز بسیاری آن زر نشکهند / بنکرانی پیش آن مهمان نهند (مولوی: مجمعالفرس: بنکران).
-
زلوبیا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹زلیبا، زلیبیا، زلابی› zalubiyā نوعی شیرینی زردرنگ که مخلوط ماست و نشاسته را با قیف کیسهای مخصوص در روغن داغ میریزند و پس از برشته شدن در شیرۀ شکر میاندازند؛ زولبیا. Δ چون به شکل زالو از قیف ریخته میشود «زلو بیا» نامیده شده.
-
تابه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: tāpak] tābe ۱. ظرفی فلزی و پهن برای تف دادن گوشت، ماهی، کوکو، خاگینه، و مانند آن؛ تاوه.۲. [قدیمی] ظرفی که در آن چیزی را برشته کنند یا بو دهند.۳. [قدیمی] = ساج۱۴. [قدیمی] نوعی غذا.〈 تابهٴ زر: [قدیمی، مجاز] خورشید.
-
نان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: nān] nān ۱. خمیر آرد گندم یا جو که در تنور یا فر پخته شده باشد.۲. [مجاز] وسیلۀ گذران زندگی.〈 نان دوآتشه: نان برشته.〈 نان کشکین: [قدیمی] نانی که از آرد جو، باقلا، و نخود میپختند: ◻︎ ز پیشی و بیشی ندارند هوش / خورش، نان کشکین و...