کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بردگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بردگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) bardegi غلامی؛ بندگی.
-
جستوجو در متن
-
مسترق
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: مسترقّ] [قدیمی] mostaraq[q] آنکه به بردگی گرفته شده.
-
رقیت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: رقّیـّة] reqqiy[y]at بردگی؛ بندگی.
-
اسر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'asr ۱. به اسیری گرفتن؛ اسیر کردن.۲. بردگی؛ اسیری.
-
غلامی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] qolāmi ۱. حالت و وضع غلام بودن.۲. [مجاز] فرمانبرداری.۳. غلام بودن؛ بندگی؛ بردگی.
-
رق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: رقّ] [قدیمی] req[q] ۱. بندگی؛ بردگی.۲. (اسم) بنده؛ برده.۳. (اسم) هرچیز رقیق و نازک.۴. (اسم) پوست نازک که روی آن چیزی بنویسند.۵. (اسم) پوست آهو.۶. (اسم) برگ درخت.