کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برخوردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
برخوردن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) barxordan = 〈 برخوردن به کسی (چیزی)〈 برخوردن به کسی (چیزی):۱. به طور اتفاقی دیدن کسی (چیزی)؛ مواجه شدن با کسی (چیزی)؛ ملاقات کردن با کسی (چیزی): ◻︎ جان تازه میشود ز لب روحپرورت / هرکسی که «برخورَد» به تو از عمر برخورد (صائب: ل...
-
جستوجو در متن
-
بازخوردن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] bāzxordan ۱. بههم برخوردن؛ تصادف کردن؛ مصادف شدن.۲. روبهرو شدن: ◻︎ بیامد که خواهد ز گُردان نبرد / نگهبان لشکر بدو بازخورد (فردوسی: ۴/۳۱).
-
بر
فرهنگ فارسی عمید
(حرف اضافه) [پهلوی: apar] bar ۱. برای بیان قرار گرفتن چیزی روی چیز دیگر به کار میرود؛ بالایِ؛ رویِ: شکر را بر ترازو گذاشت.۲. در برابرِ؛ در مقابلِ: سه بر صفر باختند.۳. نسبت به؛ برای: بر من گریست.۴. لازم بودن کاری را میرساند؛ برعهدۀ: بر شماست که مبار...