کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بربستن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بربستن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] barbastan ۱. بستن؛ مقید کردن؛ پابند کردن.۲. آماده کردن.۳. (مصدر لازم) فایده برداشتن؛ سود برداشتن.
-
جستوجو در متن
-
محمل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] mahmel ۱. [جمع: محامل] آنچه در آن کسی یا چیزی را حمل کنند؛ هودج؛ پالکی؛ کجاوه.۲. آنچه محل اعتماد واقع شود؛ محل اعتماد.۳. علت؛ سبب؛ انگیزه.〈 محمل بربستن: (مصدر لازم) [قدیمی] = 〈 محمل بستن〈 محمل بستن: (مصدر لازم) [قد...
-
رخت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [جمع: رخوت] raxt ۱. هر چیز پوشیدنی؛ جامه؛ لباس.۲. [قدیمی] اسباب خانه؛ باروبنه.〈 رخت از جهان بردن: [قدیمی، مجاز] مردن؛ درگذشتن.〈 رخت افکندن: [قدیمی، مجاز] باروبنه را فرود آوردن در جایی و مقیم شدن.〈 رخت بربستن (بستن): (مصدر لازم) ...