کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برای ما پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
ما
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: میاه] [قدیمی] mā' آب.
-
ربنا
فرهنگ فارسی عمید
(شبهجمله) [عربی] rabbanā ای پروردگار ما؛ ای خدای ما.
-
ما
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (فلسفه) mā ۱. چه.۲. چیست.۳. آنچه.
-
حسبی اللـه
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله) [عربی] [قدیمی] hasbiyallāh خداوند کفایتکنندۀ ما است؛ خداوند برای ما کافی است.
-
می زده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) meyzade کسی که شراب بسیار خورده و دیگر نتواند بخورد؛ شرابزده: ◻︎ میزدگانیم ما در دل ما غم بُوَد / چارۀ ما بامداد رطل دمادم بُوَد (منوچهری: ۱۷۹).
-
انگاز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] 'angāž ادات؛ آلت؛ افزار: ◻︎ او کمند انداخت و ما را برکشید / ما به دست صانع، انگاز آمدیم (مولوی۲: ۶۱۶).
-
ما
فرهنگ فارسی عمید
(ضمیر) mā ضمیر اولشخص جمع: ◻︎ سالها دفع بلاها کردهایم / وهم حیران زآنچه ماها کردهایم (مولوی: ۳۷۱).
-
مولانا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مَولانا] [قدیمی] mo[w]lānā عنوانی احترامآمیز برای افراد بزرگ؛ مولای ما؛ صاحب و آقای ما.
-
الغیاث
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله) [عربی] ‹غیاث› [قدیمی] 'alqiyās هنگام دادخواهی و طلب دادرسی میگویند: ◻︎ درد ما را نیست درمان الغیاث / هجر ما را نیست پایان الغیاث (حافظ: ۱۰۰۷).
-
با
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹ابا› bā آش: جوجهبا، ماستبا، زیرهبا، شوربا: ◻︎ کی شود صفرای تو ساکن ز خوان ما چو هست / مطبخ ما را بهجای زیربا تقصیربا (سنائی۲: ۵۶).
-
گرست
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹گلست، خرست› [قدیمی] gar[a]s[a]t بسیار مست؛ سیاهمست: ◻︎ باز رسید مست ما داد قدح به دست ما / گر دهدی به دست تو شاد و خوشی و گرستی (مولوی: لغتنامه: گرست).
-
عللا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹علالا› [قدیمی] 'alalā بانگ؛ فریاد؛ شوروغوغا؛ هیاهو: ◻︎ گر چو ما گیتی مجبور قضاوقدر است / پس چرا از ما بر گیتی چندین عللاست (مسعودسعد: ۸۵).
-
غالیه خط
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی، مجاز] qāliyexat جوانی که موی روی لبش نورسته و سیاه باشد: ◻︎ آن غالیهخط گر سوی ما نامه نوشتی / گردون ورق هستی ما درننوَشتی (حافظ: ۸۷۰).
-
زخمه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (موسیقی) zaxme وسیلۀ کوچک فلزی که با آن سیمهای ساز را به صدا درمیآورند؛ مضراب؛ زخ: ◻︎ ما چو چنگیم و تو زخمه میزنی / زاری از ما نه تو زاری میکنی (مولوی: ۵۹).
-
سیلاب گیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [عربی. فارسی] seylābgir زمین گود و پست که سیلاب در آن جمع شود؛ سیلگیر: ◻︎ ما از شراب لعل به همت گذشتهایم / سیلابگیر نیست زمین بلند ما (صائب: لغتنامه: سیلابگیر).