کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برافروخته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
موقد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] movaqqad برافروخته.
-
متلهب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] motalahheb برافروخته؛ زبانهکشیده؛ شعلهور.
-
مشتعل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] mošta'el برافروخته؛ شعلهور؛ زبانهکش.
-
برجوشیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] barjušidan ۱. جوشیدن؛ به جوشش آمدن.۲. برافروخته شدن از خشم.
-
تضرم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tazarrom ۱. شعلهور شدن آتش.۲. برافروخته شدن از خشم.
-
نایره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: نائرَة، جمع: نوائر] [قدیمی] nāy(')ere ۱. آتش برافروخته.۲. [مجاز] فتنۀ برپاشده.۳. [مجاز] کینه و دشمنی.