کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برابری کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
مقاومت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مقاوَمة] moqāvemat ۱. ایستادگی کردن.۲. با کسی در امری برابری کردن.۳. ضدیت کردن.
-
مسایرت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مسایَرة] [قدیمی] mosāyerat با کسی به راه افتادن و با او در رفتن برابری کردن.
-
برتافتن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] bartāftan ۱. تحمل کردن.۲. (مصدر لازم) روگردانیدن.۳. پیچیدن؛ تاب دادن.۴. (مصدر لازم) مقابله و برابری کردن.
-
مجارات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مجاراة] ‹مجارا› [قدیمی] mojārāt ۱. با هم رفتن؛ همقدم شدن.۲. با یکدیگر برابری کردن.۳. با یکدیگر سخن گفتن.
-
مفاوضه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مفاوَضَة] [قدیمی] mofāveze ۱. با هم برابری کردن در امری.۲. شریک بودن و برابر بودن با هم در کاری یا امری.۳. مذاکره در امری و رٲی خود را برای یکدیگر بیان کردن.
-
چارچار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [قدیمی] čārčār ۱. برابری؛ همچشمی؛ مقابله.۲. گفتگو و ستیز.〈چارچار کردن: (مصدر لازم) [قدیمی، مجاز] ستیزه کردن: ◻︎ تا بر کسی گرفته نباشد خدای خشم / پیش تو ناید و نکند با تو چارچار (منوچهری: ۴۱).
-
پهلو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: pahlūk، جمع: پهلوها و پهلُوان] pahlu ۱. کنار؛ یک طرف چیزی.۲. ضلع.۳. یک سمت بدن.۴. کنار سینه و شکم: ◻︎ خار است به زیر پهلوانم / بی روی تو خوابگاه سنجاب (سعدی۲: ۳۱۹).〈 پهلو تهی کردن: [مجاز] دوری کردن و کناره کردن از کاری؛ زیر بار نرف...
-
زدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [پهلوی: žatan, zatan] zadan ۱. چیزی را با فشار و به طور ناگهانی به جایی کوبیدن: تخم مرغ را زد به دیوار.۲. (مصدر لازم) وارد کردن فشار یا ضربه به چیزی: زد توی سر خودش.۳. [عامیانه، مجاز] نصب کردن؛ چسباندن: تابلو را به دیوار زدم.۴. وارد کردن...
-
بر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: var] bar ۱. ضلع خارجی بنا یا زمین که بهطرف خیابان است: بَرِ شرقی بنا.۲. بغل؛ آغوش: یکدیگر را در بَر گرفتند.۳. [قدیمی] تن؛ اندام: جامه را در بر کرد.۴. [قدیمی] سینه.۵. [قدیمی] پهلو.۶. [قدیمی] لبه؛ کنار.〈 بر زدن: (مصدر لازم) [قدیمی، ...