کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
برآورده کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
ارضا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: ارضاء] 'erzā ۱. راضی کردن؛ خشنود کردن.۲. برآورده کردن.
-
استنجاح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'estenjāh درخواست برآورده شدن حاجت کردن.
-
حاجت روایی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] hājatravāy(')i ۱. روا کردن حاجت.۲. روا شدن حاجت؛ برآورده شدن حاجت کسی.
-
دعا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: دعاء، جمع: اَدعیَة] do'ā ۱. درخواست.۲. نیایش.۳. درخواست از خداوند.۴. (اسم) کلماتی که در اوقات مختلف در مقام استغاثه از خداوند و طلب آمرزش یا درخواست خیر و برکت و برآورده شدن حاجت بخوانند.〈 دعا کردن: (مصدر لازم)۱. درخواست حا...
-
پیراهن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پیراهان، پیرهان، پیرهند، پیرهن› pirāhan ۱. جامۀ نازک و کوتاه که مردان زیر لباس بر تن میکنند.۲. جامۀ نازک و بلند زنانه.〈 پیراهن کاغذی (کاغذین) کردن: [قدیمی، مجاز] دادخواهی کردن. Δ در قدیم رسم بوده که گاهی ستمدیدهای پیراهن یا جامۀ ک...
-
ناهار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) nāhār ۱. ‹ناهاری› غذای ظهر.۲. (صفت) کسی که چیزی نخورده باشد؛ گرسنه؛ ناشتا: ◻︎ چو شیران ناهار و ما چون رمه / که از کوهسار اندر آرد دمه (فردوسی: ۳/۱۵۰)۳. (اسم مصدر) [قدیمی] گرسنگی: ◻︎ به کتف شانه برآورده زانو از ادبار / به چشمخانه فروبرده دیده ا...
-
روا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: rawāk] ravā ۱. جایز.۲. شایسته؛ سزاوار: ◻︎ نه در هر سخن بحث کردن رواست / خطا بر بزرگان گرفتن خطاست (سعدی: ۱۴۵).۳. (فقه) آنچه شرع عمل به آنرا جایز دانسته؛ مباح؛ حلال.۴. [قدیمی] پررونق؛ رایج: ◻︎ ضعف و کساد بیش نترساندم کزاو / بازوی من قوی...