کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بد کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بد نام
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) badnām رسوا؛ بیآبرو؛ کسی که به بدی معروف شده.
-
پرستک بد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) parastakbo(a)d در دورۀ ساسانی، بزرگترین خدمهها.
-
روان بد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] ravānbo(a)d ۱. صاحب روان؛ خداوند روح.۲. نفس کل.
-
جستوجو در متن
-
تا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹تاه› tā خمیدگی چیزی، مانند کاغذ و پارچه؛ چین؛ لا.〈 تا شدن: (مصدر لازم) [عامیانه] دولا شدن؛ خم شدن؛ خمیده شدن.〈 تا کردن: (مصدر متعدی) ‹تا دادن› [عامیانه]۱. دولا کردن.۲. خمیده کردن.۳. عمل کردن؛ رفتار کردن.〈 بد تا کردن: [عامیانه] ب...
-
تورع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tavarro' ۱. پرهیز کردن؛ پارسایی کردن؛ دوری کردن از کارهای بد.۲. پاکدامنی؛ پارسایی؛ پرهیزکاری.
-
شکایت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: شکایة] šekāyat ۱. گله کردن از کسی به دیگری؛ از جور و ستم یا رفتار و کار بد کسی نزد دیگری گله کردن یا نالهوزاری کردن.۲. تظلم؛ دادخواهی.
-
وسوسه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: وسوسة] vasvase ۱. وسواس پیدا کردن؛ بد اندیشیدن؛ پیدا شدن اندیشۀ بد در دل انسان.۲. (تصوف) تحریکات شیطانی.
-
اغتیاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'eqtiyāb در غیبت افتادن؛ غیبت کردن؛ در غیاب کسی بد گفتن.
-
تشویه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: تشویَة] [قدیمی] tašvih ۱. زشت کردن روی.۲. به کسی چشم بد رسانیدن.
-
برگرداندن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹برگردانیدن› bargardāndan ۱. بازگردانیدن؛ برگشت دادن.۲. رد کردن؛ پس آوردن؛ پس دادن؛ واپس بردن.۳. پشتورو کردن؛ واژگون کردن.۴. [مجاز] قی کردن: هرچه خورده بود برگرداند.۵. ویران کردن؛ خراب کردن.۶. [عامیانه، مجاز] نظر و عقیدۀ کسی را بد کردن:...
-
نهی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی، مقابلِ امر] nahy بازداشتن؛ منع کردن.〈 نهی از منکر: (فقه) بازداشتن از کار بد.
-
نعاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] no'āb ۱. بانگ کردن کلاغ.۲. (اسم) بانگ کلاغ که به فال بد بگیرند.
-
انتقاد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'enteqād ۱. بحث کردن دربارۀ مقاله یا کتاب یا اثر هنری بهطوریکه خوبیها و بدیهایش آشکار شود؛ عیبجویی؛ آشکار کردن عیب کسی.۲. آشکار کردن عیب شعر.۳. جدا کردن پول خوب از بد.۴. [قدیمی] نقد گرفتن پول.۵. [قدیمی] سره گرفتن.۶. [قدیمی]...
-
گند زدایی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) (پزشکی) gandzo(e)dāy(')i از بین بردن و نابود کردن بوهای بد و میکروبها بهوسیلۀ مواد مخصوص؛ ضد عفونی.