کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بد قدم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بد نام
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) badnām رسوا؛ بیآبرو؛ کسی که به بدی معروف شده.
-
پرستک بد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) parastakbo(a)d در دورۀ ساسانی، بزرگترین خدمهها.
-
روان بد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] ravānbo(a)d ۱. صاحب روان؛ خداوند روح.۲. نفس کل.
-
واژههای همآوا
-
بدقدم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی، مقابلِ خوشقدم] [عامیانه] badqadam کسی که هر کجا پا بگذارد بدبختی و مصیبت پیدا شود؛ شوم؛ سبزپا.
-
جستوجو در متن
-
فراپیش
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [قدیمی] farāpiš پیش؛ جلو: ◻︎ اگر صد وجه نیک آید فراپیش / چو وجهی بد بُوَد زآن بد بیندیش (نظامی۲: ۲۴۹)، ◻︎ هرجا که قدم نهی فراپیش / بازآمدن قدم بیندیش (نظامی۳: ۵۳۳).