کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بد بزرگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بد نام
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) badnām رسوا؛ بیآبرو؛ کسی که به بدی معروف شده.
-
پرستک بد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) parastakbo(a)d در دورۀ ساسانی، بزرگترین خدمهها.
-
روان بد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] ravānbo(a)d ۱. صاحب روان؛ خداوند روح.۲. نفس کل.
-
جستوجو در متن
-
گرزه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] garze نوعی مار که سر بزرگ دارد؛ مار بزرگ؛ کفچهمار: ◻︎ این یکی شرزهایست خیرهشکر / وآن دگر گرزهایست هرزهگرای (انوری: ۴۵۱)، ◻︎ بدی مار گرزهست ازاو دور باش / که بد بتّر از مار گرزه گزد (ناصرخسرو: ۲۷۳).
-
عفریت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: عفاریت] 'efrit ۱. موجود زشت، بد،و سهمناک؛ خبیث؛ منکر.۲. زن پیر و زشت.۳. موجود زشت و نیرومند؛ غول.۴. [قدیمی] جن بزرگ و نیرومند.۵. (صفت) [قدیمی] زشت و قویهیکل.
-
گنج
فرهنگ فارسی عمید
[پهلوی: ganĵ] ganj ۱. خزینۀ سیم و زر.۲. پولهای طلا و نقره یا جواهر که در جایی پنهان کرده باشند.〈 گنج باد: [مجاز] = 〈 گنج بادآورده〈 گنج بادآورد: (موسیقی) [قدیمی] از الحان سیگانۀ باربد: ◻︎ چو باد از گنج بادآورد راندی / ز هر بادی لبش گن...