کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بدگوهری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بدگوهری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) badgo[w]hari بدگوهر بودن.
-
جستوجو در متن
-
بشکریدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹اشکردن، شکردن، شکریدن› [قدیمی] beškaridan شکار کردن؛ درهم شکستن جانداری: ◻︎ جهانا چه بدمهر و بدگوهری / که خود پرورانی و خود بشکری (فردوسی: ۱/۸۵).
-
پروراندن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹پرورانیدن› parvarāndan ۱. پروردن؛ پرورش دادن: ◻︎ جهانا چه بدمهر و بدگوهری / که خود پرورانی و خود بشکری (فردوسی: ۱/۸۵).۲. تربیت کردن.