کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بدکنش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بدکنش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹بدکنشت› [قدیمی] badkoneš بدکار؛ بدکردار؛ بدعمل.
-
جستوجو در متن
-
بدکردار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) badkerdār بدکار؛ بدکنش؛ کسی که کارهای زشت انجام میدهد.
-
پرواس
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ پرواسیدن، اسم مصدر) [قدیمی] parvās = پرواسیدن: ◻︎ به عدل او بُوَد از جور بدکنش رستن / به خیر او بُوَد از شر این جهان پرواس (ناصرخسرو: مجمعالفرس: ۲۳۲).