کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بدون ارتفاع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
فرازا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (ریاضی) farāzā ۱. ارتفاع؛ بلندی.۲. مقدار ارتفاع یک محل از سطح دریا.
-
ارتفاع سنج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [عربی. فارسی] (فیزیک) 'ertefā'sanj وسیلهای برای تعیین ارتفاع از سطح دریا.
-
فرازیاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (فیزیک) farāzyāb آلت سنجش ارتفاع؛ میزانالارتفاع.
-
سولان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] savalān ۱. بام خانه.۲. بلندی و ارتفاع.۳. نردبان.
-
ارتفاع یاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [عربی. فارسی] (فیزیک) 'ertefā'yāb وسیلهای دارای دوربین برای اندازه گرفتن زوایای افق یا فاصلههای سمتالرٲسی ستارگان.
-
استراتوسفر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: stratosphère] 'est[e]rātosfer دومین لایۀ اتمسفر با دمایی ثابت که در ارتفاع ۱۲ تا ۸۰ کیلومتری زمین واقع است.
-
بارش سنج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت مفعولی) (هواشناسی) bārešsanj ظرف استوانهایشکل مدرجی که برای تعیین مقدار و ارتفاع ریزش باران به کار میرود؛ بارانسنج.
-
سربالایی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) sarbālāy(')i ۱. سربالا بودن.۲. (اسم) [مقابلِ سرازیری و سراشیبی] ارتفاع؛ بلندی.
-
اگرمگر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) 'agarmagar گیاهی با ساقههای کرکدار، برگهای دراز و سبز، گلهای خوشهای، ارتفاع ۲ متر و ریشهای غدهدار که برخی مردم در شستوشوی بدن به کار میبرند.
-
بالاسنج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) bālāsanj وسیلهای مرکب از دوربین و میلۀ مدرج برای اندازهگیری ارتفاعات و تغییرات مختصر ارتفاع یا اختلاف تراز دو نقطه؛ کاتتومتر.
-
خمپاره انداز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (نظامی) xompāre'andāz نوعی توپ سبک که گلوله را به ارتفاع زیاد و با مسیر خمیده میاندازد و بیشتر توسط پیادهنظام به کار میرود.
-
تگرگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: tagarg] (هواشناسی) tagarg قطرههای باران که در اثر سرد شدن ناگهانی هوا در ارتفاع کم بهصورت دانههای کوچک یخ میبارد؛ سنگچه؛ شخکاسه؛ شهنگانه؛ پسکک؛ پسنگک؛ سنگرک؛ یخچه.
-
رادار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی. مٲخوذ از انگلیسی: radiodetecting and rarging: radar] rādār دستگاهی که با استفاده از امواج تشعشعی محل، ارتفاع، و فاصلۀ جسمی را در زمین یا آسمان تعیین میکند.
-
شنوایی سنج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) (پزشکی) šenavay(')isanj دستگاه اندازه گرفتن حدت صدا؛ دستگاهی برای آزمایش شنوایی که اصواتی با ارتفاع و تواتر مختلف ایجاد میکند.
-
شیرجه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) širje ۱. (ورزش) در شنا، پریدن در آب از ارتفاع بلند بهطوریکه هنگام فرود آمدن دست و سر بهطرف آب باشد.۲. پرش و جهش به طرف چیزی.